حرفی از آن هزاران ...
باور ندارم که داستانهای تذکرة الاولیاء عطار مستند تاریخی داشته باشد، برخی از آنها به شدت غیر عقلانیاند و برخی انسجام درونی ندارند و برخی نیز با موازین و باورهای شرعی موافق نیستند و ... بالاخره پذیرش بسیاری از آنها مشکل است. با این همه از خواندن آن لذت میبرم و گاه درس میگیرم. به عنوان نمونه؛
رابعه گفت کلابه ریسمان رشته بودم تا بفروشم واز آن قوتی سازم، بفروختم و دو درست سیم بستدم، یکی دراین دست گرفتم، یکی در آن دست، ترسیدم که اگر هر دو در یک دست گیرم، جفت گردد و مرا از راه برًد.
و نیز
گفتند: حسن (منظور حسن بصری) میگوید که اگر یک نَفَس در بهشت از دیدار حق محروم بمانم چنان بنالم و بگریم که جمله اهل بهشت را برمن رحمت آید، رابعه گفت: این نیکوست اما اگر چنان است که اگر در دنیا یک نفس از حق غافل میمانَد همین ماتم و گریه و ناله پدید میآید، نشان آن است که در آخرت چنان خواهد بود که گفت و اگر نه چنان است، نه.